-
شماره ركورد
24437
-
شماره راهنما
AHL2 314
-
نويسنده
ناطق، فايزه
-
عنوان
همهجانانگاريِ نوخاستهگرايانه و آگاهي ريزپديدهها و كلانپديدارها
-
مقطع تحصيلي
كارشناسي ارشد
-
رشته تحصيلي
منطق فهم دين
-
دانشكده
الهيات و معارف اهل البيت(ع)
-
تاريخ دفاع
دي ماه 1403
-
صفحه شمار
135 ص.
-
استاد راهنما
احمد عبادي
-
استاد مشاور
محمدمهدي عموسلطاني
-
كليدواژه فارسي
آگاهي , ريزپديده , كلانپديدار , يگانهانگاري , دوگانهانگاري , همهجانانگاري , نوخاستهگرايي
-
چكيده فارسي
اصطلاح «همهجانانگارانه» به اين ايده اشاره دارد كه هر چيزي در دنياي طبيعي داراي نوعي ذهنيت يا آگاهي است. اين باور ميگويد كه نه تنها انسانها و حيوانات، بلكه اشياء، گياهان و حتي عناصر طبيعت نيز ميتوانند نوعي «ذهن» يا «روح» داشته باشند. بنابراين وقتي گفته ميشود كه ذهنيت در دنياي طبيعي «بنياني و در همهجا حاضر» است، به اين معناست كه ذهنيت جزء اصلي و بنيادين طبيعت است و نميتوان آن را جدا از چيزهاي ديگر در نظر گرفت. حتي اشياء بيجان نيز ممكن است حيات يا آگاهي خود را داشته باشند. به عبارت ديگر، اين ديدگاه بر اهميت و پيوند ذهنيت و وجود تأكيد دارد و معتقد است كه هر چيزي در طبيعت، قابليت برخورداري از نوعي آگاهي را داراست. ذهنيت به حالتها، ويژگيها و فرآيندهاي ذهني اشاره دارد كه شامل افكار، احساسات، ادراكها، باورها، خواستهها و تمايلات ما است. اين ديدگاه در سنتهاي فلسفي شرق و غرب سابقۀ طولاني و ارزشمندي دارد و اخيراً در فلسفۀ تحليلي احيا شده است. براي طرفداران آن، همهجانانگاري گزينهاي غير از فيزيكاليسم از يك سو و دوگانهگرايي از سوي ديگر ارائه ميدهد. اين ديدگاه كه ذهن و ماده با يكديگر متفاوت هستند، ما را با تصويري كاملاً ناهمگون از طبيعت و دشواري عميقِ دركِ نحوۀ تعامل ذهن و مغز روبرو ميكند. فيزيكاليسم نيز بينشي ساده و يكپارچه از جهان ارائه ميدهد، اين امر مسلماً به قيمت ناكامي در ارائۀ گزارشي رضايتبخش از نوخاستگي آگاهي انسان و حيوان است. در مقالات و منابع پيشين به تبيين ويژگيهاي نوخاسته، چارچوب نظري و مفهومي نوخاستهگرايي و توضيح طيفهاي نوخاستهگرايي پرداختهاند. همهجانانگاري مبتني بر نوخاستهگرايي به نظريهاي اشاره دارد كه براساس آن، تمامي پديدههاي طبيعي و غيرطبيعي داراي نوعي آگاهي يا خودآگاهي هستند. اين ديدگاه معتقد است كه همه موجودات، از جمله اجسام بيجان، حامل نوعي روح يا وجود دروني هستند كه آنها را به تعامل و ارتباط با يكديگر وادار ميكند. مسألۀ ما در اين پژوهش معرفي و بررسي شاخصههاي همهجانانگاري و همهجانانگاريِ مبتني بر ديدگاه نوخاستهگرايي، شناخت مباني معرفتي و لوازم آن ميباشد. و پس از ارائه تعريفي روشن از دو واژۀ ريزپديده و كلانپديدار، اين پرسش را مطرح و بررسي خواهيم كرد كه آيا آگاهي كلانپديدارها به آگاهي ريزپديدهها بستگي دارد يا خير؟
اين پژوهش به بررسي اين ايده ميپردازد كه آيا همهچيز، از جمله ريزپديدهها (مانند ذرات) و كلانپديدارها (مانند كل، جوامع يا اكوسيستمها)، از يك نوع آگاهي برخوردار هستند. اين نظريه همچنين به اين پرسش ميپردازد كه آيا اين آگاهي به صورت ذاتي در ساختار وجود آنها نهفته است يا تنها به شرايط خاصي وابسته است. نتيجۀ اين بررسي ميتواند به درك بهتر وابستگي آگاهي به سطح وجود و نحوه تعامل بين اجزا و كلانپديدهها كمك كند. با توجه به همهجانانگاري و مؤلفههاي آگاهي تمامي پديدهها علم، قدرت و آگاهي دارند و ميتوان گفت آگاهي در مراتب پايينتر از بين نميرود بلكه رقيق ميشود. وجود حقيقتي مشكك است و هر جا وجود باشد، ويژگيهاي وجود مثل مؤلفههاي آگاهي، سمع، بصر و ... نيز وجود دارند. آگاهي بايد در ريزپديدهها موجود باشد؛ زيرا فاقد شيء معطي شيء نميباشد؛ اين قاعده يك اصل از بديهيات اوليه عقلي است، و به زبان ساده ميگويد: «كسي كه چيزي را ندارد، نميتواند آن چيز را به ديگري عطا نمايد».
در اين پژوهش، آگاهي بهعنوان يك پديدهاي تلقي ميشود كه به درجات و سطوح مختلف تقسيم ميشود. ريزپديدهها، كه شامل جزئيات و عناصر پايه هر سيستم هستند، ميتوانند در ايجاد و تعميق آگاهي كلانپديدهها نقش مهمي ايفا كنند، به گونهاي كه آگاهي در سطح بالاتر به مراتب تكامليافتهتر از سطح پايين است.
در وحدت تشكيكي حكمت متعاليه مفاهيم الهي با استفاده از اشتراكات معنوي بين خداوند و انسان قابل فهم ميباشد. با تكيه بر اصليترين آموزۀ فلسفي ملاصدرا «اصالت وجود» منشأ همۀ ويژگيها و كمالات موجودات به پروردگار متعال باز ميگردد. با توجه به قاعده «فاقد شيء معطي شيء نيست» درنتيجه تنها موجودات داراي وجود و آگاهي ميتوانند و تاثيرگذار و كلانپديدارهاي آگاه را پديد آورند. همواره وجود مقدم بر عدم است. هر آنچه كه فاقد وجود است، هيچ تأثيري در هستي ندارد و در نتيجه؛ نميتواند بهعنوان اصل يا عاملي در واقعيت بهحساب آيد. اين پژوهش با روش تحليلي منطقي انجام شده است.
-
كليدواژه لاتين
Consciousness , microphenomenality , macrophenomenality , monism , dualism , Panpsychism , emergentism
-
عنوان لاتين
Emergence Panpasychism Microphenomenality and Macrophonomenality Consciousness
-
گروه آموزشي
معارف اهلالبيت(ع)
-
چكيده لاتين
panpsychism believe that subjectivity is fundamental and ubiquitous in the natural world. This view has a long and honorable history in the philosophical traditions of the East and the West, and recently it has been revived in analytical philosophy. For its proponents, panpsychism offers a way between physicalism on the one hand and dualism on the other.
This view that mind and matter are different from each other, confronts us with a completely heterogeneous picture of nature and the discomfort of a certain understanding of mind and brain. What physicalism offers a simple and unified vision of the world, this is certainly at the cost of failing to provide a satisfactory account of the emergancy of man and animal.
In the previous articles and sources, they have explained the characteristics of emergent, the theoretical and conceptual framework of emergentism, and explained the spectrum of emergentism. Our problem in this research is to introduce and examine the indicators of panpsychism and panpsychism from the point of view of emergentism, to know its epistemological foundations and accessories.
And after providing a clear definition of the two words microphenomenal and macrophenomenal, we will raise and examine the question whether the awareness of macrophenomenal depends on the awareness of microphenomenal or not?
In the constructive unity of transcendental wisdom, divine concepts can be understood by using spiritual commonalities between God and man. Relying on the most important philosophical teaching of Mullah Sadra, "the originality of existence", the origin of all the characteristics and perfections of beings goes back to the Supreme Lord.
-
تعداد فصل ها
5
-
لينک به اين مدرک :